رمز جاودانگی عباس (س)

بسمه تعالی

 

خیمه از یاران نام آور تهی است              

 نوبتش دیگر بر آن سرو سهی است

او علم دار است و سقایی دلیر                

 خون حیدر در رگ آن مرد شیر

 

عباس(س) جمع فضایل و خصایل نیکو، اسوه اخلاق و سرآمد شهدای تاریخ است. در مکتب عاشورا عباس (س) مهمترین دوران زندگی خود را سپری می کند و از این امتحان بزرگ الهی سرافراز بیرون می آید.به گونه ای که طبق فرموده حضرت سجاد (ع)« عمویم عباس را در نزد خدا مقامی است که دیگر شهدا به آن رشک می ورزند» و باب الحوائج لقب می گیرد و حاجات مسلمین و غیرمسلمین را برآورده می کند.

به راستی رمز جاودانگی و اعلا شدن و بودن عباس (س) چیست؟

آنچه که در کتب قتال و تاریخ عاشورا و حرکت امام حسین (ع)  و یاران و خانواده اش از ابتدا تا به انتها و قبل از آن در خود مدینه می خوانیم عباس (س) را یک شخصیت بسیار والا می بینیم که به گونه ای شخصیت پدر بزرگوار خویش را در ذهن تداعی می کند.اما اگر کمی عمقی تر به مساله نگاه کنیم و فقط مواردی چون رابطه خانوادگی عباس (س) با خانواده امام حسین (ع) (که گاها به آن پرداخته می شود) و یا صرفا جوانمردی و اخلاق آن بزرگوار را در نظر نگیریم به آن رمز جاودانگی خواهیم رسید که همان شناخت و اقتدا به امام زمان خویش است. و این رمز جاودانگی اشخاص دیگراین مکتب چون زینب (س) و علی اکبر (س) و دیگر یاران امام حسین (ع) است که هر کدام مقامی در خور شناخت و اقتدای خویش بر امام (ع) دارند . حتی در مورد قبل و بعد از آن نیز می توان اینگونه نتیجه گرفت چرا که علی (ع) نیز به پیامبر (ص) (که مقام امامت راعلاوه بر پیامبری داشتند) اقتدا کردند. یا حضرت صدیقه کبری (س) نیز بر همین منوال بر علی (ع) ،امام زمان خویش اقتدا فرمودند. و این سیر تاکنون نیز که زمان زمان حضرت حجت (عج) است ادامه داشته و به همین خاطر است که شاهد فاجعه کربلا امام  بزرگوار امام سجاد (ع) می فرمایند :« برترین اهل هر زمان کسانی هستند که امام زمان خویش را بشناسند» که این شناخت مسؤلیتی را نسبت به آن امام ایجاد می کند . همانگونه که عباس (س) نسبت به امام زمان خود هیچ وقت طلب کار نبودند بلکه همیشه خود را وامدارایشان و دین خدا می دانستند . حتی در مباحث دینی شرط قبولی اعمال را ولایت دانسته اند که احادیث صحیحه ای از امامان معصوم (ع) در این باره نقل شده است که از حوصله این مقاله خارج است.

به هر حال  ما هم اگر بخواهیم اهل نجات و سرآمد افراد زمان خویش باشیم باید به  آن بزرگوار اقتدا کنیم و از منتظران حقیقی حضرتش باشیم.       

 

 

 

پست اول

بسم الله الرحمن الرحیم

    سینه مالامال درد است ای دریغا مرحمی                       

     دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

هر کس را در زندگانی دردهایی است که ممکن است بعضی از آنها در تمام لحظات زندگی آدمی همراه او باشند و نه تنها درتنهایی بلکه در میان جمع نیز به آن فکر کنند. دردی که ممکن است یک نویسنده،شاعر،منتقد،روشنفکر،هنرمند ویا حتی یک انسان معمولی داشته باشد و از آن سخن گوید یا بنویسد و یا با رفتارخویش آن را بنماید.

صادق هدایت ابتدای بوف کور خویش را اینگونه آغاز می کند که « ... در زندگی زخم هایی است که مثل خوره روح آدمی را درانزوا می خورد...» و در نهایت این زخم ها باعث خودکشی او شد. ویا اینکه شخصی چون گالیله وقتی که سخن از گرد بودن زمین می کند او را متهم به کفرگویی می کنند. و در حالی که خودتنها به حقیقت سخن خویش آگاه است در دادگاه از روی استیصال نظرش را کتمان می کند و برای او نیز درد قبول نکردن سخن حقش و واقعیت گرد بودن زمین مطرح است.

اما شخص دیگری را نیز دردی است بس گران آری درد مالک که درد ناشناس بودن علی (ع) و یا نفی او توسط اهل زمانش، درد علویت درد ولایت و امامت غصب شده و دردی که مالک در پی آن می خواهد علی (ع) را به زمانی برد که مردمش قدر او را بدانند و پس از آن نوبت می رسد به ما که ما چه دردی در این زمان داریم؟

اما دردی که آه درونی مرا در پی دارد درد مهدویت است،درد آن دردانه غایب همیشه حاضر ، درد مهجوری او و درد نشناختن او درد گم کردن راه او و دردی که قلم من نمی تواند آن را بازگو کند.آنچه که پس از قیام جد بزرگوارش در صحرای کربلا به همراه آن بزرگان و یگانگان روزگار خویش می بینیم بر دردها می افزاید چرا که در این روزگار سایه ای از آن مکتب هم بر ما نیفتاده است چه رسد به آنکه انوار الهی آن مکتب بر ما بتابد وتازه مهم آن است که از حسین (ع) و خط سرخش به مهدی (عج) و خط سبزش برسیم که این خود توفیق الهی و بل اکمل توفیقات است.

اللهم الرزقنا هذا التوفیق