نظری که تایید نشد 3(طبری و تاریخش یکی از هزاران)

در باب تاریخ و تقسیمات و دوره های آن اندیشمندان و دانشمندان تاریخ مطالب بسیاری را گفته اند که پرداختن به آنها بحث جداگانه ای را می طلبد و در این مقال نمی گنجد.در اینجا برای روشن تر شدن بحث مصادیر و منابع گوناگون تاریخی،نوع و ملاک بررسی آنها توسط تاریخ پژوهان دیگر نمونه ای را می آوریم.این نمونه از چند جهت برجسته است.یکی آنکه حیات نگارنده نزدیک به جریانات تاریخی مندرج در کتاب می باشد،که این موضوع ملاکی برای بهره جستن تاریخ نگاران بعدی شده است و اتفاقا بسیار موثر بر آنها بوده است.

دیگر آنکه این کتاب و مطالبش پس از سالیان متمادی و تعدد رجوع به آن وحی منزل گشته و در کتب و مقالات مختلف شیعه و سنی و مستشرقین نیز مورد استفاده قرار گرفته است.اما آیا واقعا هر آنچه که ابو جعفر محمد بن جریر طبری آملی(وفات 310 ه) در کتاب خود «تاریخ الامم و الملوک» موسوم به «تاریخ طبری» آورده بر طبق واقعیت ها و حقایق تاریخ است؟آیا مدد جستن نویسندگان متفاوت در زمانهای مختلف از این کتاب نشانه صحیح بودن کل مطالب آن است؟

پاسخ اینگونه سوالات را علامه سید مرتضی عسکری از محققین و پژوهشگران تاریخ اسلامی، به صورت جامع و علمی در تحقیقات خود داده اند.حاصل تحقیقات 40 ساله ایشان در کتابهایی چون «عبدالله بن سبا و دیگر افسانه های تاریخی»،«یکصد و پنجاه صحابی ساختگی»،«نقش عایشه در اسلام»و... آمده است.خواننده گرامی برای آشنایی دقیق با روش عقلی و نقلی ایشان در تحقیقات تاریخی و همچنین نظر دانشمندان و محققین اقصی نقاط جهان پیرامون این کتب بهتر است به آنها مراجعه کند.

اما آن چه که شاکله بحث این کتب را تشکیل داده،پرداختن به روایات شخصی به نام سیف بن عمر تمیمی است.این مرد دروغ گو و افسانه پرداز صاحب دو کتاب «الفتوح و الردة» و «الجمل و مسیر عایشه و علی» بوده که این دو کتاب را به هر آنچه خود خواسته آمیخته است.از جنگها و شهرهای خیالی گرفته تا به آفرینش صحابه برای پیامبر (ص) و نقل احادیث جعلی از آنان،او پاکترین و پارساترین اصحاب رسول خدا را مردمی ناپاک و پلید و اخلالگر و در مقابل کثیف ترین و منافق ترین و دشمن ترین آنها را به اسلام مردان خدا و پاک و منزه جلوه داد.با تغییر و تحریف در ماجراهای تاریخی خلفا و دست نشانده های آنها و حکام زور و جور را مبرا از هر اشتباه و پاک طینت معرفی کرد.طبری و پس از او نیز کسان دیگر روایات او را در تاریخهای وزین خود بدون هیچ چون و چرا و تفحصی نقل کرده اند.

روایاتی که طبری از سیف نقل می کند مربوط است به وقایع تاریخی سال 11 تا 37 هجری،یعنی تقریبا مقارن با رحلت پیامبر (ص) تا به خلافت امیرالمومنین علی (ع) می باشد.جالب اینجاست که همه مورخین و علمای رجال قائل بر این بوده اند که سیف فردی زندیق،دروغ گو و افسانه پرداز است و اقرار بر آن داشته اند که سخنش سست و بی مایه بوده است.اما چرا باز سخنان وی را در تواریخ خود ثبت و ضبط نموده اند تنها الله اعلم.

پس از طبری کسانی چون ابن کثیر،ابن اثیر،ابن خلدون،ابن بدران و ... تا به مستشرقین مولف دایرةالمعارف اسلامی همه و همه این روایات یا گوشه هایی از آنها را نقل کرده اند.این روایات همچون طاعونی نشو و نمای خود را در اکثر کتب اسلامی و مربوط به تاریخ اسلامی یافته اند.حتی امروزه برخی روشنفکران دینی نیز با استناد بر بعضی از این کتب و روایات مذکور سعی در نشان دادن برخی نشانه ها در محدودیت های سیاسی و فرهنگی شیعه دارند و به زعم خویش از مجرای قیاسهای تاریخی سیاست شیعی و اسلامی را به زیر سوال می برند.

اما رسالت ما به عنوان مسلمان در مقابل اینگونه کتب چیست؟آیا فقط طبری و آنهایی که از او پیروی کرده اند به خطا رفته اند؟یا اینکه طبری نیز یکی از هزاران کتبی است که آلوده به تحریفات و خرافات آگاه و ناآگاه این روزگاران است؟آیا باید به کلی احادیث و روایات تاریخی را نادیده بگیریم و تنها بر قرآن تمسک جوییم،یا آنکه بر تشخیص سره از ناسره قیام کنیم؟

 

ادامه دارد...